تنها شدم

ساخت وبلاگ
هستم. همین
تنها شدم...
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 8 تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1396 ساعت: 9:36

کل روز رو بارون بارید. بعد از ظهر و غروب و ابتدای شب هم هی آسمون غُرید. بعد شد برف. حالا داره برف میاد :-) همه جا سفید شده.  همش به کنار، این رعد و برق هایی که میزنه و برف میباره جای تعجب داره! تا حالا تو عمرم این دومین باری هست که میبینم با برف رعد و برق میزنه. شما دیدید؟ تو فیلم های خارجکی دیدید ک تنها شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 6 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 5:36

بری دیگه برنگردی.سال 1395 رو میگم. یکی از بدترین سال های عمرم بود. خیلی خیلی بد. طوری که حتی نمیخوام یک واژه بیشتر در موردش بنویسم :-| همچنین در این سال اتفاق های زیادی هم در ایران روی داد و هم خارج از ایران که همش درد بود. تصادف های وحشتناک، آتش سوزی های بزرگ، جنایات داعـش و... هیچ سالی تو عمرم این تنها شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 7:57

بزودی پاسخ دندان شکنی به حرفت خواهم داد. 
اون وقت خواهی فهمید با کی طرفی.
فعلاً انگار نه چیزی دیدم و نه چیزی شنیدم.
این حق از حلقومت پایین نخواهد رفت.

تنها شدم...
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 2:38

آخیش به خیر گذشت.

 
تنها شدم...
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 2:38

+ از این به بعد پست هایی با رمز میذارم که فقط برای خودم هست که به یادگار بمونه.  خواهش میکنم درخواست رمز نکنید.  فقط پست هایی رمز داده میشه که در عنوان اون نوشته بشه "رمز خواستید بگید". ممنونم. ++ بیشتر از سی ساعت هست که جز آب مطلقاً هیچی نخوردم. و به این ترتیب من اعتصاب غذا کردم و تا راهی بیمارستان تنها شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 7 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 2:38

نزدیک ظهر که بافتن فرشم تموم شد، گرفتم خوابیدم. چهل و هشت ساعت هیچی نخوردم جز آب.  خواهر بزرگه اومده بود.  دیگه هی نشست اصرار کردن که بیا بریم غذا بخور و... (نمیتونم بگم چه ها گفت و چی شد) که آخرش رضایت دادم غذا بخورم. البته این دو روز چند نتیجه واسم داشت که این بود: نخست اینکه هر حرفی بزنم روی حرفم تنها شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 4 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 2:38

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
تنها شدم...
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 2:38

تو چند پست پایین تر { کلیک } نوشتم که دو رویداد در سال 1396 دارم.دومی رو هم که یادتونه؟ با اختیار خودم دومی رو جلو انداختم. حالا شنبه باید برم. دل تو دلم نیست. اینکه چی میشه. تقریباً حالت مرگ و زندگیه. حالت بودن یا نبودن. حالت زندگی یا نابودی. میشد همون سال بعد برم ولی نشستم حساب کردم که باید زودتر قال قضیه رو کند. آخه برای سال نو تصمیم های نو گرفتم. باید تکونی به خودم و زندگیم بدم و خوب باید پیش از اون این مورد رو روشن کنم. کلاً کارم تو یکی دو ساعت تموم میشه و... فعلاً هیچی نمیتونم بگم.  با دعا کردن هم هیچی درست نمیشه. :-| تنها شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 6 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 20:33

1- داشتم تو وبلاگی مطلبی میخوندم و من اینطور میشه گفت که تکمیلش میکنم: گاهی یه چیزی تو مخ آدم استارت میخوره. استارت ممکنه روشنش کنه یا اصلاً روشن نشه. روشن که شد روش فکر میکنی و بعدش شاید بشه یه آرزو. آرزو رو هم که روش فکر کنی میشه یه هدف. هدف هم که باید تلاش کنی بهش برسی. حالا میفهمم که چیزهایی که خواستم هدف نبودن. آرزو بودن. 2- اصولاً کشورهای آمریکای جنوبی رو بیشتر از هر جای دیگه ی دنیا دوست دارم. شاید بشه گفت جایی هست که کمترین جنگ ها رو به خودش دیده. جدای از برخی مسائل که طبیعی هست، مردمان اونجا سرشون به کارشون گرمه.  برعکس ... که ازش متنفرم. اگر راه میداشت میرفتم اونجا زندگی میکردم. :-| 3- فرشی که در حال بافتنش هستم رو یادتونه؟ تقریباً به نیمه ی اون رسیدم.  اون پارچه ی سفید رو سینه ش رو که میبینید، اونجا هستم. باور کنید پدرم در اومده. نه چشم واسم مونده نه کمر. فکر کنم آخرش راهی بیمارستان بشم. البته اگر از اینجا برم، خواهر باید ادامه ی اون رو بره و خوب بعداً باید پولی بهش بدم. 4- دیروز چهلمین روز درگذشت حادثه دیدگان پلاسکو بود.  چه زود گذشت. 5- اینجا از شنبه بازم بارندگی داریم. تنها شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 16 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 20:33