اینجا همه چی درهمه

ساخت وبلاگ
1- داشتم تو وبلاگی مطلبی میخوندم و من اینطور میشه گفت که تکمیلش میکنم: گاهی یه چیزی تو مخ آدم استارت میخوره. استارت ممکنه روشنش کنه یا اصلاً روشن نشه. 
روشن که شد روش فکر میکنی و بعدش شاید بشه یه آرزو. 
آرزو رو هم که روش فکر کنی میشه یه هدف.
هدف هم که باید تلاش کنی بهش برسی.
حالا میفهمم که چیزهایی که خواستم هدف نبودن. آرزو بودن.
2- اصولاً کشورهای آمریکای جنوبی رو بیشتر از هر جای دیگه ی دنیا دوست دارم.
شاید بشه گفت جایی هست که کمترین جنگ ها رو به خودش دیده.
جدای از برخی مسائل که طبیعی هست، مردمان اونجا سرشون به کارشون گرمه. 
برعکس ... که ازش متنفرم.
اگر راه میداشت میرفتم اونجا زندگی میکردم.
:-|
3- فرشی که در حال بافتنش هستم رو یادتونه؟
تقریباً به نیمه ی اون رسیدم. 

وساطت سایز بزرگ

اون پارچه ی سفید رو سینه ش رو که میبینید، اونجا هستم.
باور کنید پدرم در اومده. نه چشم واسم مونده نه کمر.
فکر کنم آخرش راهی بیمارستان بشم. البته اگر از اینجا برم، خواهر باید ادامه ی اون رو بره و خوب بعداً باید پولی بهش بدم.
4- دیروز چهلمین روز درگذشت حادثه دیدگان پلاسکو بود. 
چه زود گذشت.
5- اینجا از شنبه بازم بارندگی داریم. چه خوب.

تنها شدم...
ما را در سایت تنها شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmr-lean1 بازدید : 17 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 20:33